106 نفر برای شرکت در انتخابات شورای شهر نیشابور ثبت نام کردند

فرماندار نیشابور: تعداد 210 کاندیدا برای حضور در انتخابات شوراهای شهر در شهرستان نیشابور (شامل شهر نیشابور و 6 شهر اقماری) ثبت‌نام کرده‌اند که 14 نفر از آنان را بانوان تشکیل می‌دهند.

آمار ثیت نام کنندگان در شهرهای مختلف شهرستان نیشابور بدین شرح است:

نیشابور 106 نفر-درود 18 نفر -خرو 26 نفر-قدمگاه 17 نفر- چکنه 16 نفر - عشق آباد 15 نفر

منبع:نسیم آنلاین


متاسفانه در بین آمار اعلامی از سوی مراجع گوناگون اختلافهایی وجود دارد که سعی شده برآیند صحیحی از همه آنها منعکس شود.

تالار گفتگوی نیشابور

تالار گفتگوی شهرستان نیشابور راه اندازی شد.

http://www.neyshabur.info

اطلاعیه

دبیرخانه شبکه همکاری بین شهری شهرهای تاریخی -حوزه حفاظت میراث فرهنگی معنوی یونسکو -واحد نیشابور با همکاری انجمن توسعه صنعت گردشگری و اداره میراث فرهنگی نیشابور برگزار می کند:
برگزاری دوره آموزشی- مقدماتی تربیت مربی (لیدر تور)نیشابور شناسی( میراث فرهنگی و توریسم)
از علاقمندان به همکاری در برگزاری کارگاه های آشنایی با میراث فرهنگی معنوی نیشابور دعوت به عمل می آید تا برای ثبت اعلام آمادگی خود برای حضور در دوره آموزشی مذکور و آشنایی با شرایط شرکت در دوره مذکور روزهای زوج ( بجز روزهای تعطیل) از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۲ به محل دبیر خانه شبکه واقع در محوطه شهرداری مرکزی نیشابور-ضلع شرقی ساختمان موزه شهر-مراجعه نمایند.

جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید به تارنمای این دبیرخانه به آدرس www.soreh.ir مراجعه نمایید.

نتیجه انتخابات مجلس نهم در نیشابور

بر اساس نتایج اعلام شده از سوی فرمانداری نیشابور آرا نامزدهای به شرح ذیل می باشد:

حسین سبحانی نیا 78034 رای

علی مروی 710569 رای

غلامحسین مظفری 63729 رای

سیدعلی حسینی 41637 رای

علی معدنی 36616 رای

عباسعلی مدیح 34721 رای


بدین ترتیب آقایان حسین سبحانی نیا و علی مروی نمایندگان مردم شهرستان های نیشابور و فیروزه درمجلس نهم شورای اسلامی خواهند بود

منبع:پایگاه حامیان علی مروی

وظیفه ای برای پاسخگویی به خبرنگاران ندارم!

سلام

گرچه میونه خوبی با کپی پیست تو این وبلاگ نداریم ولی حیفه از این خبر که در پورتال روزنه منتشر شده بگذریم:

رئیس پلیس راه نیشابور:


وظیفه ای برای پاسخگویی به خبرنگاران ندارم

رئیس پلیس راه نیشابور گفت: قبلا هم گفته ام وظیفه ای برای اطلاع رسانی و پاسخگویی به خبرنگاران ندارم.

سرهنگ رضایی ضمن عدم ارائه آمار حوادث جاده ای در دو روز برفی گذشته افزود: امروز پنجشنبه هیچ تصادفی در محورهای مواصلاتی شهرستان نیشابور نداشته ایم.

وی درجواب سوالی مبنی بر ارائه آمار تصادفات و حوادث جاده ای روز برفی چهارشنبه هم با عنوان اینکه الان نمی توانم آمار را بدهم با طرح مطلبی تامل برانگیز تصریح کرد: اصلا قرار نیست آمار تصادفات را اعلام کنیم و هیچ وظیفه ای برای پاسخگویی به خبرنگاران ندارم.

سرهنگ رضایی تصریح کرد: با گفتن آمار تصادفات نمی شود گفت که مردم رعایت نکات ایمنی را بکنند بلکه زمانیکه زحمت کشی های اداره راه و پلیس راه گفته نمی شود لازم نیست هیچ اطلاع رسانی بشود.

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چه مواردی به خبرنگاران برای پوشش خبری اعلام شده که آنان کوتاهی کرده اند سکوت کرد و پاسخی نداد.

رئیس پلیس راه نیشابور در پاسخ به سوالی که امروز هم مردم شاهد تصادفاتی در سطح جاده ها بوده اند با بی اعتنایی گفت: خوب پس می خواستید به تصویر بکشید.

وی در ادامه گفتگوی تلفنی خود با انتقاد از برخی رسانه های گروهی به صورت یکطرفه گوشی تلفن را قطع کرد و از پاسخگویی طفره رفت.

این در حالیست که روسای پلیس راه پاسگاههای کشور در چنین روزهای حادثه سازی با استفاده از ظرفیت خبرنگاران رسانه های گروهی و تاکید بر اهمیت انعکاس اخبار علاوه بر اطلاع رسانی توصیه های پیشگیرانه ای هم به مردم دارند.

کاندیداهای مجلس نهم در نیشابور

سلام

لیست زیر ثبت نام کنندگان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در نیشابورند که البته حضور اونها در انتخابات منوط به تایید صلاحیت اونها توسط شورای نگهبانه:

1- سیدحسین اکرامی

2- عباس علی مدیح

3- حجت الاسلام علی صائب نیا

4- علی مروی

5- حجت الاسلام حسین سبحانی نیا

6- حجت الاسلام سید علی حسینی

7- حسن چنارانی

8- هاجر چنارانی

9- خانم حسینی

10- عباس یزدی

11- علی اصغر صدیقی

12- سرایی

13- رمضانی

14- شوریابی

15- محمدرضا قربان بیگی

16- محروقی

17- غلامحسین مظفری

18- معدنی

19- حسن خلیل آبادی

20- محمد حسن نژاد مغنی

21- حسن صادقی سمرجانی

22- خانم زرندی

23- حبیب برزنونی

24- حجت الاسلام محمد رضا دولت آبادی

25- علی اندیشمندی

نتایج انتخابات مجلس هشتم در نیشابور

نتایج آرای انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای

اسلامی در شهرستان نیشابور بدین شرح است:

۱-آقای سید علی حسینی                   ۷۱۹۹۱

۲-آقای حسین سبحانی نیا                    ۶۵۹۰۰        

۳-آقای غلامحسین مظفري                    ۶۳۵۵۰ 

۴-خانم مطهره سخاوتی                        ۱۹۷۹۱

۵-آقای محمد رضا سوقندی                    ۱۴۴۰۸

۶-آقای احمد همت آبادی                       ۱۳۹۲۸

۷-آقای محمد رستمی                          ۹۷۶۰

۸-آقای علی اصغر صدیقی                      ۸۲۲۴

۹-آقای حسن خلیل آبادی                      ۶۰۹۰

۱۰-آقای رضا خسروی                             ۵۹۸۹

۱۱-خانم سوسن بلالی                           ۵۶۴۷

۱۲-آقای محمد حاجی آبادی                    ۵۳۸۹

۱۳-آقای حسن برزنونی                           ۴۸۷۵

۱۴-آقای محمد صادق اردمه                     ۳۱۱۹

۱۵-آقای مسعود غیاثی فرامرز                  ۲۸۴۰

۱۶-آقای حسینعلی عدالتی نژاد                ۲۳۹۳

۱۷-آقای حمیدرضا درودی                         ۱۶۷۲

۱۸-آقای تاج محمد شورابی                      ۱۴۵۶

۱۹-آقای غلامعلی عابدی                          ۶۷۶

۲۰-آقای محمد پور فرخ                             ۴۳۱

۲۱-خانم نادره شاملو مقدم                        ۳۱۴

 مجموع آرا ۱۸۷۱۷۶ رای بوده و ۶۱درصد واجدین شرایط نیشابوری در این انتخابات شرکت کرده اند.

آمار فوق كاملا معتبر ميباشند و از اطلاعيه فرمانداري نيشابور دج شده اند

اسامی کاندیدهای نمایندگی مجلس در شهرستان نیشابور

           اسامی نامزدهای انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی در شهرستان نیشابور

 

                                                              

محمد صادق اردمه 

 

 حسن برزنونی                                                                          

 

سوسن بلالی 

 

محمد پورفرخ

 

محمد حاجی آبادی

 

محمد حسن نژاد مغنی

 

سیدعلی حسینی

 

 رضا خسروی

 

حسن خلیل آبادی 

 

حسن خیری

 

حمیدرضا درودی 

 

محمد رستمی

 

حسین سبحانی نیا 

 

مطهره سخاوتی

 

محمد رضا سوقندی 

 

نادره شاملو منتظر مقدم

 

تاج محمد شورابی 

 

علی اصغر صدیقی

 

غلامعلی عابدی 

 

حسینعلی عدالتی نژاد 

 

مسعود غیاثی فرامرز

 

محمود مزگی نژاد

 

غلامحسین مظفری 

 

احمد همت آبادی

 

 

 

 

 امیدواریم اتفاقاتی که در انتخابات شورای شهر افتاد در این انتخابات نیفتد.

 

سيمای نيشابور در سپيده دمان تاريخ عهد ساسانی

سيمای نيشابور در سپيده دمان تاريخ عهد ساسانی

پيش از ساسانيان چهرهً ابرشهر ( نيشابور ) در هاله پوشيدگی ها و ناپيدائی ها پيچيده است . در تصاوير ابهام آلودی که مورخان از اين شهر پيش از تاريخ می دهند جز خطوطی ناخوانده نمی توان ديد .تنها پس از پارت هاست که نقشی با ابعادی نسبتاَ مشخص از نيشابور داريم به تقريب تمام تاريخ نگارانی که زندگی نامه نيشابور را پيش چشم داشته اند ، اشارت کرده اند که اردشيربابکان بنياد گذار امپراطوری ساسانی اين شهر را مورد توجه قرار داده ونخستين سنگ بنای آن به دست شاپور اوّل ساسانی نهاده شده ودگر باره آسيب فراوان ديده وبعد به توان بازوی نيرومند حکومت شاپور دوم مرمت شده وگسترش يافته است

. آنگاه يزدگرد دوم ( 457-438م ) اين شهر را به خاطر ويژگيهايش که از آن جمله خاک حاصلخيز وهوای سالم ومطبوع ورايحه بهارساز آن بهشت خرّميها را به ياد می آ ورد و فراوانی آب همچنين خصوصيات مذهبی برای فارع زيستن خويش بر می گزيند ونيز گفته اند در زمان يزدگرد دوم تعداد زيادی مسيحی در آنجا زندگی می کرده اند و اين جا پايگاه و محل اقامت اسقف نسطوريها ( پيروان نسطوريوس اسقف آنطاکيه ) بوده است ، اين پادشاه تعدادی از ارامنه ً ارمنستان و گرجستان را به اين « شهر می آورد و در آغاز مورد لطف و محبت قرار می دهد . ليکن در اواخر کار به آنان خشم می گيرد . و آن بد بختان آواره را از دم تيغ می گذراند.

در دورهً زمامداری يزد گرد نيشابور بقول چند تن از جغرافی نويسان مشهور عرب از لحاظ اهميت در عداد شهرهای مرو و سمرقند در آمد و بالاخره يزدگرد در نزديکی چشمه سو ( چشمه سبز ) نيشابور از لگد اسب آبی مرد ، وليکن بعضی گمان می کنند که از سوء قصد فوت کرده ( 420 م ) . تا زمانی که قرعهً دولت بنام قباد پسر فيروز فرزند يزدگرد پور بهرام گور می زنند. وی با برادرش ، بلاش ، می ستيزد و شکست می خورد و گرفتار می شود . ليکن از زندان برادر می گريزد و پناه به خاقان ترک می برد ، و چون با همراهانی چند چونان ( زر مهر پور سوخرا ) به نيشابور فرود می آيد ، زيبارويی بزرگ نژاد بنام نيوندخت را به زنی می گيرد و آن گاه به دربار ( هياطله ) می رود و پس از يک سال باز می گردد با سپاهی گران ساخته ، چون به ابرشهر می رسد نشان از همسر خويش می گيرد و چون دختر ، پسر خوب چهره زاييده است شادمان می شود . و در همين زمان پيکی خبر مرگ بلاش را بدو می رساند . قباد پسر خويش ( انوشيروان ) را وليعهد خويش می نامد و عنان مملکت را بدست می گيرد . او زن نيشابوری خويش را ملکه ايران زمين می سازد و اما از انوشيروان که خود به تبار نيشابوری است ، و بقولی مادرش از قريه ً فريمان يا اسفراين بوده است . جز اين وابستگی نشانی ديگر در اين شهر وجود ندارد . ليکن اگر اين داستان درست باشد می توان نتيجه گرفت که انوشيروان بينش مند که از ملک و مردم بقول تذکره نويسان شرقی غافل نبوده است ، در آبادانی زادگاه خويش هم به گمان قوی کوشا بوده است .

ديگر آن که به تنگ آمده از استبداد نابجای دولت ساسانی آن نستوه مرد مبارز ژرف نگر آن عصيانی متهور بی هراس ، مزدک که فريادی در برابر ناروايی ها ، ستم ها و فاصله ها و بُعد هاست نيز از خاک نيشابور بوده است . و حتی افسانه واری از او هنوز هم بر زبان پيران دنيا ديدهً ديرسال اين شهر وجود دارد که سينه به سينه نقل می شود محفوظ مانده است ، گفته اند که مزدک زن و خواسته را که اساس بی عدالتی و تبعيض نژادی می دانست ، همگانی کرد ، نزد قباد ارجی يافت و بدست انوشيروان کشته شد . بديهی است که هدف او متعالی تر از آن بوده است که در تصور عامه است . مزدک می خواسته بدين وسيله ديوار بلند طبقاتی را در جامعه ساسانی از ميان بر دارد . اما متاسفانه به عللی که زاييده اوضاع درهم و آشفته آن روز بوده است ، نتوانست خواست خويش را جاممه عمل بپوشاند و شايد بی گناه ، در تاريخ نيز نامش پای کوب قصد و غرض مخالفانی شده باشد که در روياروی او قرار داشته اند و باز ( مانی ) را برخی گفته اند : نيشابوری نژاد است ( مانی بسال 215 م در دهکده ای واقع در بابل متولد شد . پدرش مرد دانشمند و اهل نيشابور بود و فاتک نام داشت ) .

بهر حال اگر اين دو مکتب ساز ايرانی را نيشابوری بدانيم ( که محرز نيست ) ابر شهر را سرزمينی رسالت خيز و قهرمان پرور می يابيم که از روزگاران کهن زاد گاه انديشمندان بزرگی بوده است . از اين موضوع که بگذريم درآن زمان بنام ( ادهر برزين مهر ) يا بورجاين مهر در ادوار بعد از اسلام بر می خوريم که اکنون اثری از آن بر جای نيست و برخی گفته اند که بر جای قدمگاه امروز بوده است و اين درست نمی آيد . اين آتشگاه به تحقيق در نقطه ای بوده که امروز ديهی بنام ( برزنون ) وجود دارد ، در شمال غربی نِيشابور امروزين که سازنده آن شناخته نيست . گفته اند : ( به ری آتشگاهی بود که از آن قديم تر نبود . يزدگرد آن را بر گرفت و به خراسان و نيشابور آتشکده را ( آتشکده کشاورزان معنا کرده اند ) که از نظر مذهبی اهميت بسيار داشته است . صنيع الدوله در جلد سوم مطلع الشمس می گويد : فردوسی بنای آتشکده برزين مهر را که بر کوه ريوند قرار داشته به گشتاسب نسبت داده است . اما در شاهنامه آتشکده ای است که در بلخ بنا می نهد ودر بخش اشعار دقيقی گشتاسب آتشکده ای به نام ( آذر مهر برزين ) در کشمر يا ( تر شيز قديم ) کاشمر می سازد و زرتشت به دست خود سروی بر در آ ن آتشکده می نشاند که تا زمان متوکل عباسی می پايد و 1450 سال عمر می کند و در اين عهد طاهر آن را به فرمان خليقه قطع می کند و از بس بزرگ بوده آن را بر يک هزار و سيصد شتر بار می کنند و به بغداد می فرستند . ليکن متوکل قبل از ديدن پاره های آن سرو تنومند بدست غلامان ترک قطعه قطعه می شود .

به هر حال اين آتشکده با آتشکده ً برزين مهر تفاوت داشته جون برزنون را با کاشمر فاصله بسيار است . گرچه کاشمر قديم همواره از توابع نيشابور بشمار می رفته است . ( در کوه ريوند گشتاسب آتش برزين مهر نهاد که ايست و ستاسپيان هم ناميده شده است و آن را در نه فرسنگی کوه کووند در طرف مغرب می سازد که بلوک بار معدن و کوناباد هم در غرب آنست ). و نيز مقدسی از بشت در ملک نيشابور نام می برد و ياقوت حموی بشت را شهری می داند که بشتاسب ( گشتاسب ) بنا کرده و دويست و بيست قريه دارد و از توابع ايرانشهر ( ابر شهر ) است و بو الفضل بيهقی هم در تاريخ بيهقی رفت و از آنجا به مرو شد آتش آنجا نهاد و ايمن نشست ) . آتشکده ً برزين گويد ( بشتن فروش يا بشت فروش بلوکی است از مملکت نيشابور و بشتاسب آن را بنا کرده ) .

چون اين بشت به قدمگاه نزديک است برخی جای آتشکده ادهر برزين مهر را قدمگاه انگاشته اند که به حقيقت بخطا رفته اند . و دهی نيز بنام سورن به گفته ً کريستن سن در نيشابور ان زمان وجود داشته است ، و رودی به همين نام در ری که وابستگی اسمی با خاندان معروف سورن و سورنا دارد که اين خاندان در عهد اشکانيان و ساسانيان از هفت خانواده بودند.

نيشابور شهر فيروزه ـ بقلم : فريدون گرايلی ــ ص19 ـ 23

شهری با ابعاد فرهنگی حيرت انگيز :

شهری با ابعاد فرهنگی حيرت انگيز :

« ساخت شهری و محيط فرهنگی نيشابور عصر بوسعيد :

بعلت ويرانی های پی در پی و نيز فقدان اسناد تاريخی دقيقی که ساخت شهر نيشابور را در يک دوره ً معين بويژه عصر مورد نظر ما ، توصيف کند ، به دشواری می توان در باب ساخت شهری نيشابور سخن گفت . آنچه مسلم است اين است که نيشابور عصر بو سعيد يکی از بزرگترين شهرهای مشرق زمين بوده و به گفته ً خليفه ً نيشابوری 47 محله داشته و محله ً جولاهگان که يکی از محلات متوسط آن بوده است خود دارای سيصد کوچه بوده است و اگر وصف نيشابور مقارن دوران جوانی بو سعيد را به روايت مقدس در نظر بگيريم 44 محله داشته که بعضی از محلات آن مانند محله جور و محله حيره هر کدام برابر نيمی از شيراز همان روزگار بوده است و معتقد بوده اند که اگرمحله جور جدا از نيشابور باشد نياز به طبل و علم وحاکمی مستقل دارد. دراين شهر ، مجموعه ً ويژگيهای يک شهر بزرگ از قبيل بازار ها و ميدان ها و مدارس و مساجد و خانقاء ها و گورستان ها و کتابخانه ها و حتی کليسيا و کنشت وجود داشته است . ميدان های اصلی شهر آنها که نامش باقی مانده عبارت بوده است از ميدان زياد منسوب به زيادبن عبدالرحمن و ميدان حسين بن معاذ دو مربعه ً اصلی ( يعنی چهار سوی مرکزی و عمده ) به نام مربعه ً بزرگ و مربعهً کوچک در شهر وجود داشته که همه ً قسمت اعظم بازار ها بدان متصل می شده است و چهار سوی کرمانيان يکی از مربعه های ديگر شهر بوده است . آنچه از محلات نيشابور اين عصر نام برده اند عبارت از محله ً شاهنبر در بالای شهر و محله ً فزو و محله ً نصر آباد و محله ً ملقاباد و محله ً رمجار که در بالای آن مسکن مسلم بن حجاج قشيری بوده است و محله ً باغ الرازيين و محله ً باب ابی الاسود در قسمت بالای شهر به طرف کوه و محله ً دارابجرد که پيوسته ً صحرا بوده است در بالای شهر و محله ً جوری و حايط سلمه و نيز محله ً تلاجرد که مزار امام الحرمين جوينی و امامزاده ً محروق در آنجا قرار داشته است . از مهم ترين محلات شهر يکی همان محله ً حيره بوده و کهن ديز يا قهندز که جای قبر دقاق و قشيری و محمد بن يحيی را در قبله آن تعيين کرده اند . محله ً ديگر محلهً شادياخ بوده که بعد ها قبر عطار و به روايتی قبر مجدالدين بغدادی نيز در آنجا بوده است و گويا تلاجرد و شادياخ بسيار نزديک به هم بوده است و در داخل همين شادياخ محله ً محمد آباد قرار داشته است . ديگر از محلات مهم شهر محله ً باب عزره است که سکه ً خدام در آن قرار داشته و محله ً سحور . آنچه از سکه های ( کوچه ها ) نيشابور اين عصر نامش برای ما باقی مانده است عبارت است از سکه ً طرخان و سکه ً صرامين ( يا صرافين ) و سکه ً يحيی بن محمد بن يحيی وسکه ً خر گوش و سکه ً عمار که اين سکه ً اخير خود در داخل سکه ً سعياباد قرار داشته است و سکه ً عيسی بن ماسرجس و سکه ً باذان که در دارالترک قرار داشته است و سکه ً شکش و کوی عدنی کويان و سکه ً بالويه و سکه ً ابوبکر صبغی و سکه ً سيار و سکه ً عبدالسلام و سکه قصارين و سکه ً مسلم و سکه ً حرب که گويا آراسته ترين بازارهای شهر بوده است پر از دکان های ميوه فروشی و گلفروشی و سکه ً مسيب و سکه ً معاد و سکه ً هشام و سکه ً مفتی .

نيشابور اين عصر يکی از بزرگترين مراکز تجاری عالم اسلامی آن روزگار بوده است و کاروانسراها و « خان » ها و « تيم » ها در آن قرار داشته از قبيل سرای ميکاليان که متعلق به خاندان بسيار معروف ميکالی بوده و خان طرائفيين که بازار اسباب بازی فروش ها و تجار لوازم تزيينی بوده است و ديگر کاروانسرای معمروخان محمش که محل تجارت مسلم بن حجاج قشيری بوده است و خان ابوعمروحسکويه و خان الفرس که کاروانسرای شيرازی ها بوده و از مراکز تجاری آنان در اين شهر و خان حسين و خان عبدالکريم .

در اين عهد بازار نيشابور به صورت سر پوشيده در آمده بوده است . يعنی از عهد ابو علی حسن بن محمد ميکالی ( دوره ً محمود غزنوی ) که در دوران رياست او نيشابور نظم و انضباطی خاص يافت ، اين کار آغاز شد و به گفته ً يمينی « شوارع و بازار ها ی نيشابور در ايام قديم پوشيده نبود و اثارت ( برانگيزاندن ) غبار و تزاحم امطار ( باران ها ) متسوققه ( بازاريان ) و اهل معاملات متاذی می شدند ، در عهد رياست او بفرمود تا سر بازار ها فراهم آوردند و در مدت دو ماه سراسر شهر به تعريشات ( جوب بست ها ) پاکيزه و تسقيفات ( سقف بندی ) رايق بپوشيدند و هر جايی فرجه ای از بهر نفوذ شعله ً آفتاب باز گذاشتند و قرب صد هزار دينار . . . بر عمارت بازارها خرج کردند و شهر چنان معمور شد که چشم از تصاوير و تعاريج ( تزيينات ساختمانی ) آن سير نگشتی » و هر صنفی بازار خاص خود را داشته اند از قبيل بازار دستار فروشان ( سوق المناد يليين ) نام بعضی از گورستان های نيشابور آن روزگار در کتب رجال و تاريخ باقی است که خود نشان دهندهً وسعت عجيب شهر است .

علاوه بر مسجد عتيق نيشابور و جامع منيعی که جامع جديد شهر بوده است مساجد بسيار ديگری در اين شهر بوده است که نام آنها را بر حسب تصادف در خلال متون رجالی و تاريخی می توان يافت از قبيل مسجد مطرز و مسجد ابوالحسن نوقانی نيشابوری در مجله ً رمجار و مسجد چارسوی بزرگ و مسجد ابواللحسن و مسجد عقيل و مسجد ابو عبدالله مقری و مسجد ابوعبدالرجمن سلمی و مسجد صراقين معروف به مسجد اصفهانی و مسجد ابوعبدالله خبازی و مسجد خان الفرس و مسجد ابوعبدالله خبازی و سکه ً معاذبن معاويه .

خانقاء های بسياری نيز در اين شهر بوده است که گاه از آن به خانقاء و زمانی به « دويره » تعبير می شده است و گويا هر دو کلمه در يک معنی به کار می رفته است از جمله خانقاء ها و دويره ها که نامش از اين عصر باقی است : خانقاء صندوقی ، خانقاء طرسوسی و خانقاء محمود و خانقاء سلمی است و دويره ً ابو سعيد ابوالخيدر و دويره ً سلمی ، که قبر وی هم در آنجا بوده و بسيار مشهور بوده است و دويره ً محمود طوسی و دويره ً بيهقی ، که در مجاروت منزل امام قشيری قرار داشته است.

مدارس نيشابور ، در اين عصر ، يعنی قبل از تاسيس نظاميه ها ، شهرت بسيار داشته و نام عده ً زيادی از اين مدارس در کتب تاريخ باقی است از قبيل مدرسه ً سراجان ومدرسه ً ميان دهيه که از قديم ترين مدارس شهر بوده است و مدرسه ًً صبغی و مدرسه ً ابوالوليد قرشی و مدرسه ابواسحاق بسطامی و مدرسه ً ابن فورک نو مدرسه ً دارالسنه و مدرسه ابوعلی دقاق يا مدرسه ً قشيريه و مدرسه ابومنصور حمشادی و مدرسه ً سعيديه و مدرسهً صاعديه و مدرسه ً ابواسحاق اسفراينی و مدرسه کوی سيار يا مدرسه بيهقی و مدرسه ً ابوسعد خرکوشتی و مدرسهً ابوسعد استرآبادی و مدرسه ً ابو عثمان صابونی و مدرسه ً سوری و مدرسه ً مشطی و مدرسه ً سلطانيه و مدرسه ً سرهنگ و مدرسه ً ابوالحسن علی صندلی که آقای بولت آن را جزء مدارس شافعيه دانسته و مدرسه ً شحامی و مدرسه ً سهل صعلوکی و مدرسه ً صاعد بن محمد حيری در محله ً رمجار که آقای بولت آن را حبيری خوانده است ، و مدرسه ً محمد بن اسحاق خطيبی از علمای کراميه که در چارسوی کرمانين آن را ساخته بوده است و مدرسه ً بيشکی و مدرسده ً ابوالحسن قطان در سوق الحضرتين و مدرسه ً حداد و مدرسه ً ناصح الدوله و مدرسه سمرقندی و مدرسه فريابادی و مدرسه مطوعی و مدرسه ً عبادی و مدرسه ً صوفيه که در کوچه ً بريد واقع بوده است و مدرسه ً زعفرانی و مدرسه ً ابو سعيد بسطامی اينها مدارس آن روزگار نيشابور است که نشانه هايی است از گسترش شهر و پيشرفت علم و فرهنگ در آن روزگار و آوردن نام آنها فقط و فقط برای تاکيد بر گسترش حيات شهری و مدنی نيشابور عصر بوسعيد است . در هر يک از آن مدارس چندين عالم درجه ً اول عصر ، از صاحبان مهم ترين تاليفات در زمينه های ادب و فقه و حديث و اصول ( کلام ) و ديگر علوم عصر، به تدريس اشتغال داشته اند که فهرستی از نام مدرسين اين مدارس خود کتابی خواهد شد پهناور و نام بعضی از اين مدرسان را در آثار سمعانی و سياق عبدالغافر و کتب رجال و حديث و تاريخ و ادب می توان يافت . و اگر به نام و نشان عده ً بی شماری از اين دانشمندان توجه شود که منسوب به شهرها و نواحی ديگر عالم اسلامی هستند از سمرقند و فارس و غزنين و اصفهان و ری و گرگان و تفليس و نخجوان و دربند و گنجه و شروان و بيلقان نو مرو رود و بغداد و هرات و سيستان و همدان و کرمان و کوفه و طبرستان و ساوه و فراغانه و چاج و مصر و کاشغر نو اسروشنه و اخسيکت و يزد و ميبد و کرج و صنعا و بخارا و نخشب و قزوين و مراغه و شوش و شوشتر و مغرب و ميافارقين و کازرون و اهواز و جوزجان و خجند و هند و ختلان ، می توان به مرکزيت عجيب نيشابور ، به لحاظ فرهنگی پی برد ، و ديد که چگونه از دور ترين اقصای مغرب و مصر تا کاشغر و از تفليس و نخجوان تا هرات و سيستان و هند ، خيل دانشجويان علوم به اين شهر سرازير بوده است و ما نام اين شهر ها را از نسبت اشخاصی که عبدالغافر فارسی در سياق خويش ، به شرح حال آنها پرداخته استخراج کرديم تا نشان دهيم که حوزه مهاجرت علماء و دانشجويان از کجا تا کجا ، متوجه نيشابور بوده است بگذريم از انبوه بی شمار دانشجويان و علمايی که از شهر های نزديک حوزه ً خراسان بوده اند و ما از آوردن نام آن شهر ها پرهيزکرديم .

دکتر محمد رضا شفيعی کدکنی

نام های نیشابور از گذشته تا کنون

صور نامگذاری

نيشابور شهر فيروزه ـ بقلم : فريدون گرايلی ــ ص0 1 ـ 3

نام نيشابور به گونه گون صوری در تاريخ آمده است . به شهادت نامه ً پهلوی شهرستانهای ايرانشهر ( شترستان های ايران ) دراسناد جغرافيائی ايران گهن شاهپور اول زادهً اردشير درخراسان پادشاهی تورانی بنام ( پهليزک ، پالزهاک ، پالچيهاک ) را شکست داد و کشت و در همان آوردگاه نيوه شاهپور ( کار نيک ِ شاهپور ) را بنيان نهاد که قله ً فرمانروايی ولايت ابر شهر يا سرزمين اپرنها1 که طايفه ای کوه نشين و چادر زی از سلاله داهه بودند2 گرديد .

فراچنگ آمدن سکه هايی که از روزگار ساسانيان در کاوشها و پژوهش های علمی در خاک نيشابور بدست آمده نمايانگر آنست که اين شهر در آن دوران ارج و اعتبار ويژه ای داشته است 3 . گفته اند شکل ديرين واژه ً نيشابور ( نيو شاه پوهر ) به مفهوم کار نيک يا جای نيک شاهپور بوده است به پاس ِ بستگی به شاهپور دوم ساسانی که آن را در قرن چهارم ميلادی دوباره بنا کرد از آن پس بنام او خوانده شد . گر چه بنای اصلی آن را به شاهپور اول پسر اردشير بابکان نسبت داده اند 4 و نيشابور را شاهپور بنا کرد و در آغاز « بنا شاهپور » بود پس « با » و « الف » بيفکندند و الف به « يا » بدل کردند و نيشابور شد .

فرزند هرمزد پادشاه استخر ( شاپور دوم ) که از ملوک بلند همت و با تدبير و آگاه دل بود و سايه ً همای دولتش بر تارک شرق و غرب گسترده بود ، شهر نيشابور را در کران مرز کهن دژ ( قهندز ) بنا نمود و به اطراف شهر خندقی حفر کرد و اين شهر را با قهندز به هم پيوند کرد .

نيشابورِ زمان او را چهار دروازه به گونه ای بود که خورشيد از هر چهار به بامدادان درون می شد و در شامگاه بيرون می رفت . امام حاکم فرموده و آن بناست که تا ابد پايدار است . هنگام حفر خندق گنجی پيدا شد که هشتاد خروار زر بود بر عامه تفقد کردند 5. از اين جاست که می توان پذيرفت شهری در اين ديار پيش از هرمزد هم وجود داشته است . چه گنج بازمانده تمدن و فرهنگ ِ کهن تری است .

و باز آمده است که شاهپور به آن سامان گذشت نيزاری وسيع ديد 6 ، در خاطرش گذشت که اين ديار شايان ساختن شهری بزرگ است ، فرمان داد آن نيزار را تراشيدند و بر جای آن شهری بنياد کردند . اختر شماران شاپور را گفتند : در سلطنت بشکوه او زوالی پديد خواهد شد . در هنگام تولد مصيبت و بلا از مردم و مملکت گريخت بزرگان و نجبا به جستجوی او بر آمدند . چون به خطهً نيشابور رسيدند از بنيان گذارِ شهر پرسيدند و مردم از شاهپور نشان دادند . پس نام اين شهر را شاپور خواست ناميدند . وپس از شاهپور ( دندی شاپور ) خوانده شد7 .

گر چه صورتی ديگر هم هست و آن اين که نيشابور را ترکيبی از نه شاپور دانسته ( نه ) را در واژه نامه ها به معنی ده گرفته و نه شاپور را ده شاپور گفته اند .

نيشابور را مادر شهرهای خراسان از اقليم چهارم می دانند . و شاپور پسر اردشير 8 که والی خراسان بود از پدر آن شهر را در خواست کرد 9. اما پدرش آرزوی او را اجابت نکرد . برشاپور غيرتمند اين گران آمد و آن شهر را دگر باره ساخت و نه شاپور نام نهادند که نيشابور شد و عرب آن را نيسابور خواندند . حيطهً بارويش پانزده هزار گام و بر شيوه رقعه شطرنج هشت قطعه در هشت قطعه نهاده اند . و جانشينان ساسان مغ بد را عادت چنان بود که شهر ها را به هيئت و هيبت اشياء و جانوران می ساختند و شاپور ذوالاکتاف در عمارت آن شهر سعی کرد 10 . مشهور شهريست نيشابور در دشتی گسترده يک فرسنگ در يک فرسنگ از آنجا تا طوس سه منزل فاصله است . بيشتر آب آن از قنات ها تامين می گردد و هوای مطبوع و فرح فزايش سالم است .

در ( اللباب ) آمده که نيشابور پر نعمت ترين و آبادترين و خرم ترين شهر خراسان بوده 11، و چون شاپور بدانجا رسيد گفت نيکو جايی است . شايسته است شهری شود و در آن زمان آنجا نيزاری بود12. پس واژه مرکب از دو کلمه ً ( نی ) و شاهپور می باشد و نيز محققان ( نی ) را به معنی بنا ، يا ساختمان فرض کرده اند و نيشابور را بنای شاهپور شمرده اند13 . بعد ها نيشابور قلب تجارت خاوران و مقصد بازررگانان شد . امروزه نيز به نشاور معروف است . بديهی است اين نشاور با شهری که در فارس در کُوَرَه دارابجرد و جهرم قرار داشته کاملا متفاوت است و بايد آن را نيشابور گفت تا نشابور و نشاور 14. و نيشابور کفن پوش فراموشی شده است .

و بفرموده ً شاپور در خاک خراسان شهری ساختند که آن را نيشابور ناميدند و در شمار شهرستان های ايران در آمد . پاره ای تذکره نويسان و تاريخی مردان را گمان رفته است که تنديسی ستبر پيکر از شاپور اول در نيشابور وجود داشته است . همسان پيکره ای که از وی در کازرون فارس بپای بوده است ( مجسمه ای از شاپور در نيشابور بود که اعراب خراب کردند )15. چنين می نمايد که شايد نشان گونه ای چون سنگ تراشيده شاپور نمای کازرون در اين شهر وجود داشته است و آنها که بی ذوق و جشن بودند و از تمدن و هنر مايه ای نداشتند اين تن واره را نيز مانند پيکره کازرون شکسته باشند تا شهر و مردم ِ نو اعتقاد آن را ( به زعم خويش ) از شر شيطان آدمی زاده ای که از فرط گناه و خطا مورد خشم و نفرت ِ خدا قرار گفته و سنگ شده است برهانند .

چنان که اشارت رفت شهر نشاور فارس را که بقولی طهمورث ديو بند ساخته و شاپور اول آن را پس از ويرانی اسکندر دگر باره رونق و آبادی بخشيده با نيشابور خراسان عوضی گرفته اند و مجسمه و داستان طهمورث را به نيشابور نسبت داده اند 16. در خرده اوستا هنگام مراسم عقد از زر ِ سرخ نيشابور سخن بميان می آيد و ابن فندق درباره قطع سرو کاشمر می گويد :

زر تشتيان حاضر به پرداخت پنجاه هزار دينار زر نيشابوری در مقابل از پای نينداختن آن حاضر شدند بپردازند. به هر حال آنان که نيشابور را زادهً نيزار دانسته ، يا نشست و شاپور را به هم پيوند کرده ، به خطا رفته اند . در گويش اعراب به نيسافور ، نيساور و نبسابور بدل شده است . نيسافور به معنی سايه سار است 17 و شايد در آنجا درخت هايی وجود داشته که سايه گستر تارکِ خستگان بوده است .

پاره ای از مورخان آن را ( نيسايا ) يا نسايا ، می دانند و در ونديداد که از کتب پنجگانه ً اوستاست از شانزده سرزمين نام برده است ، از پنجمين اقليم آن ، نيسايه است که پنداشته اند حوالی نيشابور تا سرخس امروز است 18. اگر حدود دولت پارت را که در زمان هخامنشی که در اوستا ( ورنه ) و در سنگ نبشته ً داريوش پرثوا ، و در نامه های تاريخی هرودت ( پارتر ، و در کتاب استرابون ( پارتی به ) آمده است ، در نظر آوريم نيشابور را نگين تاج ِاين خشترپاون می بينيم 19 . پوشيده مباد که نيشابور ، را ترکيبی از دو واژه ً ( نو ) و ( شاهپور ) هم که به معنی شهر زيبای شاهپور است آورده اند 20.

در ضمن مسکوکاتی از سلسله باکتريان در بلخ و افغانستان بجای مانده است که از پادشاهانی بنام ، نيکه فور ، ياد و گفتگو می کند و اينان دامنه ً فرمانروائيشان تا نيشابور گسترش داشته ، که اين شهر نيکه فور را بنياد کردند که بعد ها نيسه فور ، نيسافور و نيشابور شده است 21. و طبق فرهنگ پهلوی از دو کلمه ً نشست و شاپور به معنای جای نشستن آمده و مسکن و مسند هم گفته شده است *.

نام ديگر نيشابور را ابر شهر ضبط کرده اند ، چنان که اشارت رفت ، از اپرن ها شهرت قوم داهه مشتق گرفته اند . و باز آمده است که نام ابر شهر بدان خاطر به نيشابور دادن اند که به ابر های آسمان نزديک بود ! و بر فراز بلند پايگاهی ساخته شده بود ، و اعتدال هوای آن نيز بهمان سبب بوده است 22.

و گويند : پيش از شاپور دوم به گمان قوی اين شهر بنام به شهر مشهور بوده است ، چرا که شهری عمده در يک نوار مرزی مهم به همين نام بوده و حاکم اين خطه مرزبانی معروف به کنارنک بوده و چون اين منطقه در معرض يورش ِ وحشی ها قرار داشته است ؛ وظيفه ً اين حاکم بيشتر گشودن دشواري های نظامی بوده است تا امر مملکتی و اداری ( حتی بعد از شاپور دوم نيز اين بنام ابه شهر خوانده می شده است ) 23.

نيشابور که از شهر های دير سال و باستانی خراسان می باشد معروف به ابر شهر و ايرانشهر است **. در آغاز اسلام حتی در عهد عباسيان هنوز نام نيشابور را ابر شهر می نگاشته اند .

مسيو شفر ، مترجم سفر نامه ً ناصر خسرو قباديانی ( حجت ) گويد : من سکه ای دارم از عهد هارون الرشيد که در يک روی آن به خط کوفی به سه سطر نقش شده است ( لااله الا الله وحده لا شريک له) در سواد آن نوشته اند ( بسم الله ضرب هذه الدر هم بمدينة ابرشهر سنة اثنين و تسعين و مائه ) ، در طرف ديگر آن ، در سه سطر : محمد رسول الله ، و در حاشيه : ( محمد رسول الله ارسل بالهدی المشرکون ) 24. هم چنين بر اساس ِ سکه هايی که از خلفای بعد از هارون الرشيد پيدا شده باز نام ابرشهر ذکر شده است .

شهر زيبای نشابور را که بر دشتی وسيع بنيان نهاده شده است ؛ ابرشهر خوانده اند 25.از نامهای ديرين نيشابور ابرشهر يا ايرانشهر ، ليکن صحيح تر آن نمايد که نام ايران شهر به تمامت مملکت بين جيحون ( آمو دريا و رود خشاب يا اگزوس ) تا دشت قادسيه اطلاق می شده است . و ياقوت حموی ايرانشهر را به معنای همه ً خاک ايران گرفته است 26. از اشتباهات وی بشمار است ، ليکن جای خرده گيری بر او نيست .

مقدسی می گويد : ايرانشهر تمام زابلستان و سيستان و اطراف نيشابور می شده است و برخی نيز اين نام را اختصاصا ً به نيشابور اطلاق کرده اند . و ما نيز اين عقيده را می پذيريم چرا که مورد اتفاق مورخان است و به دستاويز و دليل ديگری نياز نيست 27.

و باز در تواريخ آمده است : در سده ً پنجم آلب ارسلان سلجوقی به سال ( 466 ه. ق. ) جشن شکوهمندی برای ازدواج دختر قاآن و پسرش ترتيب داد و شاه قصری برای آنها ساخت بنام شادکاخ که بعد ها به شادياخ تغيير نام يافت 28. گرچه طاهر که قبل بود و دست نشاندهً مامون ( 205 ه. ق.) ، در مشرق حکومت می کرد به همت او و فرزندانش خراسان استقلال يافت که نيشابور در زمان طاهر يان پايتخت شد و عبدالله بن طاهر باغ معروفی بنام شادياخ بساخت . عبدالله بن طاهر در بيرون شهر سرائی بساخت که دارالامانش نام کردند . و لشکريان هر يک بر گرد آن بنائی نهادند و شهری پديد آمد که شادياخ خوانده شد . بعد آلب ارسلان آن را مرمت کرد و بر پای ماند تا پايان سلطنت سنجر بدست غزان ويران شد به هر حال زمانی نيشابور را بنام شادياخ هم می گفتند . شادياخ اول محله يا دهی بود چنانکه ابو افداء گويد :

( از جمله آنچه به نيشابور منسوب است شادياخ است بر در نيشابور چون ديهی است که به شهر پيوسته باشد و دارالسلطنه آنجاست ) 29و سوگمندانه امروز اثری از شادياخ نيست . اما آرامگاه پير بزرگ خانقاه عرفان ايران ، عطار و بربت کمال المللک در همان نقطه ايست که در قديم بدين نام خوانده می شده است و در جنوب شرقی نيشابور امروزيست که روزگاری ( نوشاپور ، نيوشاپور ، نيوشاه پوهر ، دندی شاپور ، نيسافور ، نسافور ، نشاور ، نشابور ، نشايا ، نيسايا ، نيسه فور ، نيکه فور ، ابرشهر ، اپر شهر ، بر شهر ، ابه شهر ، شادکاخ ، شادياخ و سمن جور و در زبان عربی ( سمنگور ) ناميده می شده و امروز در گستره جغرافيائی بنام نيشابور خودنمايی می کند .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع :

1ـ نقل از سفر نامه فريه ص 104 از شهرستانهای ايران .

2ـ جواد مشکور ، ايران باستان .

3ـ لسترنج ، خلافت شرقی ، ترجمه محمود عرفان بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، سال 1335 ، ص 408 به بعد .

4ـ حمدالله مستوفی ، : نزهة القلوب به کوشش دبير سياقی ص 182 و لسترنج خلافت های شرقی ص412 به بعد و تاريخ ابن فندق ، تاريخ بيهق ص43.

5ـ ابو عبدالله الحاکم ، تاريخ نيشابور ص 118.

6ـ عزالدين اثير : اللباب فی تهذيب الانساب چاپ قاهره ج 3 ص252.

7ـ حمد الله مستوفی : نزهة القلوب چاپ 1336 دبير سياقی ص181.

8ـ صنيع الدوله ( اعتماد السلطنه ) : مطلع الشمس ، ج 3 ، ص213 ، چاپ سنگی .

9ـ قاضی احمد غفاری تروينی : تاريخ جهان آرا ، از روی عکسی استانبول ، به سعی استاد مينوی ، ص 31.

10ـ حمد الله مستوفی : نزهة القلوب چاپ 1336 دبير سياقی ص182.

11ـ عزالدين اثيد : اللباب فی تهذيب الانساب ( به زبان عربی ) ، چاپ قاهره ،ج 3، ص 251.

12ـ مجدالدين محمد حسينی : زينت المجالس از انتشارات کتابخانه ً سنائی ، سال 1342، ص801 .

13ـ ابوافداء : تقويم البلدان ، ترجمه ً عبدالمحمد آيتی از انتشارات بنيادذ فرهنگ ايران ، ص512.

14ـ مجدالدين محمد حسينی : زينت المجالس ، ص 795 .

15ـ معتمدالسطان : گنج دانش ، چاپ سنگی ، ص496.

16ـ مجدالدين محمد حسينی : زينت المجالس ، ص795.

17ـ صنيع الدوله ( اعتماد السلطنه ) : مطلع الشمس ، ج 3 ، صفحات مربوط به نيشابور .

18ـ جواد مشکور : ايران باستان ، ص 149.

19ـ جواد مشکور : ايران باستان .

20ـ ابوالقاسم طاهری : جغرافيای تاريخ خراسان از نظر جهانگردان ، انتشارات جشن های شاهنشانی ، ص 171.

21ـ صنيع الدوله ( اعتماد السلطنه ) : مطلع الشمس ، ج 3 ، صفحات مربوط به نيشابور .

22ـ الحاکم : تاريخ نيشابور ، ص120.

23ـ لارنس لکهارت به نقل از نيشابور : مجله ً دانشکده ادبيات مشهد ، ترجه عباس سعيدی ، ص239.

24ـ صنيع الدوله ( اعتماد السلطنه ) : مطلع الشمس ، ج 3 ، ص109 ، چاپ سنگی .

25ـ استخری : المسالک و الممالک ، به کوشش ايح افشار ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ص204و 205.

26ـ معتمدالسطان : گنج دانش ، چاپ سنگی ، ص493.

27ـ مقدسی : احست التقاسيم فی معرفة الاقاليم ، به زبان عربی ، چاپ ليدن ، 1960 ، ص 299 و 300.

28ـ صنيع الدوله ( اعتماد السلطنه ) : مطلع الشمس ، ج 3 ، صفحات مربوط به نيشابور .

29ـ ابوافداء : تقويم البلدان ، ترجمه ً عبدالمحمد آيتی از انتشارات بنيادذ فرهنگ ايران ، ص511.

* دکتر بهرام فره وشی : فرهنگ پهلوی ، ص 329 .

** حافظ ابرو : تاريخ حافظ ابرو ، ص 271

نيشابور در کهن ترين متن قوم ايرانی ، اوستا :

« ای آذر اهوره مزدا ! کوه ريوند مزدا آفريده ، فر کيانی مزدا آفريده ، آذر اهوره مزدا، ، ای آذراشون ارتشتاران ! ای ايزد درمان بخش ! ای آذر اهوزه مزدا با همه آتش ها ! ای ايزد نريوسنگ ، آذر نافه شهرياری ! شما را ستايش و نيش و خشنودی و آفرين !....

[ پازند ]

آتش بهرام ، آذران شهريار پيروز : آذر گشنسب ، آذر قرن بغ ، آذر برزين مهر و ديگر آذران را که به دادگاه نشانده شده اند ، بزرگی و فربيفزاياد ! »

اوستا [ آتش بهرام نيايش ]

آذر برزين مهر بر فرازنای رئونت :

رئونت اين کلمه صفت است . به معنی با شکوه بسا در اوستا صفت مردمان يا ايزدان آمده غالبا با صفت فرهمند يا خردمند يکچا استعمال شده چنان که در ماه يشت فقره پنج و تشتريشت در تمام فقرات و زامياد يشت فقره 67 و غيره در پهلوی رايومند گويند .

کوه معروف رئونت که جغرافيون ريوند ضبط کرده اند ، در خراسان است ، در بندهش فصل 12 فقره 18 آمده : کوه ريوند در خراسان است در بالای ان آذر برزين برقرار شده است اسم ريوند به معنی رايومند

[ شکوهنده ] می باشد ...

ريوند يکی از شهر های معروف نيشابور يا ابر شهر بوده ابن رسته [ص 171 ] می نويسد :ابر شهر دارای 13 رستاق [معرب از روستاک پهلوی ] و چهار طرح [معرب از تسوک پهلوی در فارسی تسو ] يعنی محل است ريوند يکی از آن چهار طسوچ است اين شهر بخصوصه بواسطه آذر برزيم مهر که يکی از سه آتشکده های معروف ايران قديم بوده شهرت داشت مانند آذر گشسب شيز [در آذربايجان ] و آذر قرن بغ کاريان [ در فارس ] بسيار متبرک و زيارتگاه بود آذر برزين مهر آتش طبقه برزيگران و کشاورزان شمرده می شد » .

رايومند، رئونت ، ديوند نيشابور:

« رايومند [ در اوستا «رئونت » به معنی «دارنده جلال و شکوه و فروغ » ] صفت اهوره مزدا و برخی از ايزدان و آدميان است و غالبا با « فره مند» [از فره برخورداری ] همراه می آيد . همين واژه نام کوهی است ودر نيشابور که در فارسی «ريوند » گوييم و به سبب آتشکده بزرگ « آذر برزين مهر » که در آن بوده ، شهرت يافته است » .

دکتر جليل دوستخواه

نيشابور در مزديسنا :

« در فصل 17 بندهش ازآتش سه آتشکده معروف ايران قديم که عبارت باشد از آذر گشسب شيز نزديک اورميه و آذر فروبا در کاريان فارس و آذر برزين مهر در ريوند خراسان صحبت شده است و گفته شده اين سه آتش از آسمان فرود آمده ، چندی از جنبش باد دور گيتی می گشت تا آن که هر يک ، در عهد يکی از پادشاهان پيشدادی با کيانی به محلی فرود آمد . سه آتشکده مذکور در عهد ساسانيان از زيارتگاه های خاص و عام بوده است . ريوند ، اسم يکی از محلات قديم نيشابور [ ابرشهر ] است که به واسطه آتشکده معروف آذر برزين مهر زيارتگاه مشهور ، ايران قديم معروف بوده و نام کوهی در خراسان بوده و صورتی از کلمه اوستائی رئونت است . به قول بندهش ، فروغ آذر برزين يکی از سه شراره مينوی بوده که به جهان خاکی از برای امداد جهانيان فرود آمده بود ، و به برزيگران اختصاص داشت . »

دکتر جهانگير اوشيدری

 
  BLOGFA.COM